صابر كرماني

ساخت وبلاگ
دو دیده باز کنم بر رُخ و لقای علیروان و دل بود آئینه ولای علیبه هر نفس که به یادش کشم بود نوروزبهارِ عشق بود حُسنِ دلربای علیبیار باده گلگون که تا کشم سرمستبه گوشِ هوش رسد دم به دم ندای علیجهان و هر چه در آنست نقطه موهومبقا و فیض ابد یافت جانفدای علیعلیست مظهرِ عدل و شجاعت و رحمتفزون ز حدِّ تصوّر بود سخای علیجلال و مرتبه و قدر و عزت و رفعتبیافت در دو جهان بنده و گدای علیبه حبِّ او بتوان رَهروِ رهِ دین بودکه واصل است به حق رند و آشنای علیکمال و فضل علی در سخن نمی گنجدکه جن و انس و مَلَک ذاکرِ ثنای علیزمین و عرش و فلک کهکشان و لوح و قلمگرفته عرصه آفاق را ضیای علیبه خاکِ پای علی سرنهاده صابر و گفترضایِ امرِ الهی بود رضای علیبرچسب‌ها: کاروان شعر, غزل شماره ۸۴۳ صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 76 تاريخ : سه شنبه 5 ارديبهشت 1402 ساعت: 23:19